ولنتاین
داخل سالن مطالعه ی دانشگاه با فرزانه همکلاسیم داشتیم جزوه هامونو ردوبدل می کردیم که فاطمه با یه جعبه ی شفاف و زیبا که داخل اون یه ست مردونه ی بهداشتی روی پوشال های رنگی که با قلب های کوچک❤ ❤❤❤❤❤و قرمز تزئین شده بود اومد سمت ما و گفت میشه مواظب این باشید تا من برم سر خیابون و چسب بخرم و برگردم منو فرزانه که خیره به جعبه شده بودیم پرسیدیم این چیه ؟! فاطمه هم باخوشحالی گفت: این کادوی ولنتاین هستش خوشگله؟!گرفتم برای دوست پسرم… !!! وقتی رفت بیرون من و فرزانه دوباره سرگرم کار خودمون شدیم و وقتی تمام شد فرزانه کیفشو برداشت و به من گفت خب بریم ! من که فکر و ذهنم سمت اون جعبه بود با تعجب گفتم پس جعبه ی فاطمه چی میشه ؟! فرزانه گفت ولش کن اصلا بهتر که جعبش گم بشه ،چطور ما کادو ولنتاین نداریم اونوقت دیدی فاطمه گفت دیروز دوستش برای اون چقدر کادو گرفته خوشبحالشون ما که از این شانس ها نداریم …. و رفت . اون لحظه واقعا مونده بودم که من چیکار کنم برم یا کنار جعبه بمونم ….اما موندم چون از لوازم داخلش معلوم بود که حسابی گرون بودن …..اون روز فاطمه با تاخیر برگشت و از اینکه من مواظب جعبش بودم خوشحال شد ولی فکر من که اون موقع یه دختر 19 ساله بودم حسابی مشغول ولنتاین و اون کادوی خوشگل بود.
آخر هفته وقتی برگشتم خونه طبق عادت همیشگیم که با مامانم زیاد صحبت می کنم این اتفاق را برای مادرم تعریف کردم خیلی خوب یادمه مامانم داشت ظرف هارو می شست و صدای آب و جدید بودن لغت ولنتاین باعث شد که متوجه ی تلفظ صحیح این کلمه نشه و گفت چی تایم؟! اما بعدش شیر آب را بست و با نگرانی خاصی که سعی در پنهان کردنش داشت حرف های منو دنبال می کرد. و در آخر بدون اینکه چیزی بگه رفت وخودشو مشغول بافتن بافتنی کرداما بعد از نیم ساعتی که افکارش را ساخته و پرداخته کرد اومد پیشم و تدابیر مادرانه را بکار بست خلاصه کلی برام حرف زد که این کارهای همکلاسیت درست نیست و داره اشتباه میکنه و هر دختری باید این براش مهم باشه که پدر و مادرش دوستش داشته باشند و با اونا دوست باشه … .
حرف های مامانم مثل همیشه به دلم نشست ولی وقتی که چند روز بعدش مامانم این عروسک را بهم هدیه داد دیگه جذابیت ولنتاین برام از بین رفت.
هرچند عنوان کادوی مامانم کادوی ولنتاین نبود اما بی ارتباط هم نبود چون مامانم با این عمل درحقیقت چشم و دل منو سیر کرد و این بنظرم خیلی موثر بود چون با این عمل مامانم به من نشون داد که حرف هایی که اون روز به من زد فقط حرف نبود. چون بنظر من وقتی بدون عمل حرفی زده میشه درسته که نتیجه داره اما وقتی با رفتار همراه میشه یه جورایی تثبیت میشه .
بنظر من فرهنگ غربی ولنتاین امروز بیش از گذشته درمیان جامعه ی ما رایج شده و خانواده ها باید طوری با فرزندان خود مخصوصا دختران در این زمینه برخورد کنند تا ولنتاین عملا درنظر آن ها بی رنگ شود.